نگاهی به اختلافات درونی یک جریان سیاسی
درحالیکه چیزی حدود ۸ ماه تا انتخابات مجلس شورای اسلامی باقی است، گروههای مختلف سیاسی در تکاپوی آمادگی برای حضور مؤثر در این صحنه هستند. در این میان اصلاحطلبان شرایط سخت و دشواری را تجربه میکنند و گویا بخت نیز با آنان یار نیست.
پایگاه رهنما :
درحالیکه چیزی حدود ۸ ماه تا انتخابات مجلس شورای اسلامی باقی است، گروههای مختلف سیاسی در تکاپوی آمادگی برای حضور مؤثر در این صحنه هستند. در این میان اصلاحطلبان شرایط سخت و دشواری را تجربه میکنند و گویا بخت نیز با آنان یار نیست. اختلافنظر و بحث در مورد مسائل درون گفتمانی، عملکرد فراکسیون امید در مجلس، راهبردهای انتخاباتی، نحوه ایجاد سازوکار هماهنگ سیاسی و اماواگرهای حمایت از دولت یا رویگردانی از آن، تنها چند نمونه از مشکلات این اردوگاه بود که قتل جنجالی میترا استاد، به دست همسرش محمدعلی نجفی که از چهرههای مشهور و مؤثر اصلاحات است، این کلاف پیچیده را سردرگمتر از پیش کرد.
درحالیکه بهطور طبیعی و در ماههای منتهی به انتخابات ضلعهای مختلف یک جریان سیاسی همسو، باید بر اتحاد و همدلی بیشتر متمرکز شوند، اخبار عمومی منتشرشده از این جریان حکایت از روند دیگری دارد و بیشتر حولوحوش درگیری و اختلافنظر است. همانگونه که ذکر شد یکی از دلایل اصلی اختلافات و انتقادهای درونگروهی میان اصلاحطلبان، عملکرد ضعیف فراکسیون امید و بهویژه رئیس آن یعنی عارف است. یکی از سایتهای اصلاحطلب درباره این فراکسیون نوشته بود: «فراکسیونی [امید]که برای تشکیل آن در مجلس بارها و بارها از مردم کمک گرفته شد، در جهت افزایش امید مردم در مجلس تاکنون چه کرده است؟ آیا اینکه وزیر در آستانه استیضاح (محمد شریعتمداری) ناگهان برای یک وزارتخانه دیگر رأی اعتماد میگیرد؛ آنهم در یک وزارتخانه غیرتخصصی، خود جای سؤال و بررسی ندارد؟ آیا رأی اعتماد به یک وزیر پیشنهادی به هر قیمت ممکن با این توجیه که باید با دولت به هر قیمتی همراهی کنیم، قابلقبول است؟».
اما اوج این اختلافات و درگیریها درباره فراکسیون امید در آخرین دور انتخابات هیئترئیسه مجلس نمایان شد. با حذف مطهری و جایگزین شدن وی با مصری، موج جدیدی از سرزنشها و انتقادات بهسوی این فراکسیون و عارف که خود در کسب کرسی ریاست، برای چهارمین بار از لاریجانی شکستخورده بود، روانه شد. محور اختلافی دیگر آنکه اصلاحطلبان هنوز بر سر تعیین سیاستهای کلان انتخاباتی هم به جمعبندی نرسیدهاند. گروهی با اشاره به موفقیت راهبرد «اقتضایی» و نه «برنامهای» این جریان در انتخاباتهای پیشین و با اشاره به اینکه شرایط امروز اصلاحطلبان با شرایط آنان در سال ۹۶ تفاوتی نکرده، بازهم ائتلاف با جریان اعتدالی را رمز موفقیت در انتخابات آتی میخوانند. برخی دیگر، اما بر این باورند که ائتلافسازی با نیروهای میانهرو در سالهای پیش، اگرچه موافقت ابتدایی را برای اصلاحطلبان رقم زد، ولی در بلندمدت سرمایههای اجتماعی آنان را هدر داد. از دید این گروه، اصلاحطلبان باید یکبار دیگر هویت اصیل خود را احیا کنند و با جدایی راه خود از نیروهای ائتلافی، جایگاه خود را در ساخت مدنی جامعه حفظ کنند؛ مسئلهای که در بلندمدت به احیای جایگاه آنان در ساختار قدرت خواهد انجامید.
تجربه انتخابات چهارمین سال هیئترئیسه مجلس، نتیجه اجرایی سازی ایده دوم بود؛ نفی ائتلافسازی با نیروهای مستقل که به واگذاری جایگاه نایبرئیسی اول مجلس به اصولگرایان منجر شد. البته برخی ناظران باخت اخیر اصلاحطلبان را به قدرتطلبیهای درون تشکیلاتی نسبت میدهند. این انتخابات یکبار دیگر بحث و نظرهای ضدونقیض در مورد راهبرد انتخاباتی اصلاحطلبان در اسفند ۹۸ و حتی انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ را برانگیخته است. این موضوع باعث شده برخی عناصر افراطی اصلاحطلب برنامهها و گزینههایی جنجالی و ساختارشکنانِ نیز روی میز اصلاحات بگذارند. برای نمونه مصطفی تاجزاده، اخیراً در گفتوگویی بر این نکته تأکید داشته است که در صورت وجود سازوکار نظارت استصوابی، هیچ توجیه منطقی برای مشارکت در انتخابات و دعوت مردم به رأی دادن به فهرستهای انتخاباتی وجود ندارد. این محکوم فتنه ۸۸ معتقد است با توجه به عملکرد نامطلوب نمایندگان لیست امید در مجلس و همینطور آنچه در دولت دوم حسن روحانی شاهد بودهایم نمیتوان با تکرار ائتلافهایی همچون آنچه در انتخابات ۹۲، ۹۴ و ۹۶ شاهد بودیم، پاسخگوی مطالبات جامعه بود و از همین رو ضرورت دارد تا جریان اصلاحات پیششرط حضور در انتخابات را حذف نظارت استصوابی اعلام کند! آنچه تاجزاده به دوستان خود پیشنهاد میدهد البته گزینه جدیدی نیست و اصلاحطلبان بارها و طی سالهای مختلف گزینه «خروج از حاکمیت» را مطرح کردهاند که اوج نمایش آن در فتنه ۸۸ رخ داد که نهتنها خروج از حاکمیت بلکه خروج بر حاکمیت نیز بود. فتنهای که اگرچه ماهها کشور را درگیر و خسارات بسیاری به بار آورد، اما درنهایت با هوشیاری و بصیرت مردم خنثی شد و برای مدعیان اصلاحات و اصحاب فتنه، چیزی جز شرمساری نداشت. زمزمه عدم شرکت در انتخابات البته از سوی برخی عناصر دیگر اصلاحطلب نیز مطرح شده و از سوی برخی دیگر بهشدت رد شده است؛ اما نکته مهمتر و مشترک میان هر دو گروه آن است که خود اذعان دارند مردم در این انتخابات اقبال چندانی به آنها نشان نخواهند داد. برخی اصلاحطلبان به نقل از خاتمی گفتهاند مردم دیگر با تکرار میکنم من نیز رأی نخواهند داد. جملهای که نیمی از آن درست و نیمی دیگر غلط است. بله مردم به دلیل ناکارآمدی لیست و نامزدهای اصلاحات، دیگر به حرف امثال خاتمی اعتماد نمیکنند و تکراری در کار نیست، اما مردم هرگز از صندوق رأی قهر نکردهاند و نخواهند کرد.
اما قتل میترا استاد به دست نجفی پرده دیگری از وضعیت نابسامان این جبهه را آشکار کرد و آشفتگی را به فراسوی مرزهای سیاسی کشاند. اینک اصلاحطلبان روایتهای مختلف و متضادی از نحوه شهردار شدن و استعفای نجفی ارائه و یکدیگر را متهم میکنند، اما از آن مهمتر وجهه اخلاقی و اجتماعی این جریان است که آسیب جدی دیده است. هفته گذشته روزنامه سازندگی -ارگان حزب کارگزاران- در تحلیلی مبسوط نوشت اینک اصلاحطلبان فقط با عدم اقبال اجتماعی مواجه نیستند بلکه انحطاط و سقوط اخلاقی نیز آنان را تهدید میکند. آیا اصلاحطلبان در این هشت ماه میتوانند ورق را به نفع اتحاد و همدلی در اردوگاه خود برگردانند؟ باید منتظر ماند و دید.
ارسال نظرات